میخواهم استعفا بدهم از کجایش را نمیدانم......ولی میخواهم استعفا بدهم از دنیا و همه
وابسته هایش وانواع مختلفش مجازی حقیقی جوانی و....واز خیلی چیز هایی که هستم
اما استعفا دادن جرات میخواهد در واقع باید یک چیزی داشته باشی تا بتوانی چیزی
را رد کنی.
حال نمیدانم اصلا استعفا بدهم یا نه یعنی جراتش را دارم یا نه؟
نمیدانم برای این استعفا باید حساب کتاب کنم یا نمیخواهد؟
اما اگر حساب کتاب کردم و دیدم جراتش را دارم.....
از خوب بودن انسان بودن همیشه بودن و خیلی چیزهای دیگر که الان یادم نمیاد
استعفا میدم
اما..............
اصلا نمیدانم این چیز هایی که گفتم هستم یا دارم که میخواهم استعفا بدهم؟؟؟؟؟؟؟؟؟
پ.ن 1 این دوتا پست فقط به حالات درونی این جانب مربوط میشه و اگر کسی این پست
را خوند هرگز فکر این را نکند که اینجانب دچار عارضه عشق شده ام یا از شخص
مونثی جواب منفی یا رد شنیده ام
پ.ن 2 خدایی فکر بد نکنید در موردم دیگه
چه زود خسته شدی هنوز که اول راهی هالاهالاها دنیا باهات کار داره در ضمن اگه استعفا دادن دسته خوده ادم بود که حل بود تازه اگه دسته خودتم بود به نضر من ناچیز استعفا نده شاید بقیش خوب باشه
آخه عروس این روزا همه میخوان استعفا بدن
به قول داریوش میگه از بس زندگی نکردیم وحشت از مردن نداریم
همه جا آسمونش همین رنگه...
زندی هم این روزا رنگ قشنگی نداره...
حالا چی شد که بهت جواب رد داد؟؟
آسمون یه رنگه اما شاید استرس های اینجا رو نداشته باشه ولی شاید
و چون تردید دارم اینو نوشتم

به همین خاطر جواب رد داد
گفت چون تو خیلی خاصی و جزو گچل های باکیفیت هستی من در خد تو نیستم
درود
استعفا از چی؟
بیخیال بابا
من آپم
خوشحال میشم سر بزنید
من مرغ طوفانم نیاندیشم ز طوفان/ موجم نه آن موجی که از دریا گریزد
استعفا از دنیا
ای به چشم
عاشق شدی ابک؟؟
بد جور میبینی تو رو خدا عاشق استعفا دادن عاشق ژیدا کردن راه حل عاشق در اومدن از سر در گمی و عاشق خیلی چیزای دیگه