فرش ایرانی

با سلام خدمت دوستان عزیز با توجه به اینکه تو هفته صنایع دستی هستیم و در همین رابطه نمایشگاه بین المللی صنایع دستی هم برگزار میشه و من از طرف یکی از دوستای خوبم با خبر شدم و رفتم دیدم گفتم یه پست کوچک در باره یکی از صنایع دستی کشورمون بذارم

وقتی دیدم ما وقتی به دنیا می آییم روی فرش بدنیا می آییم روش غذا میخوریم میخوابیم وحتی وقتی میخواهیم راه بریم کفش هامون و در میاوریم  به این نتیجه رسیدم که در باره فرش بنویسم که براش خیلی احترام قائلیم بذارم

فرش کلا از کلمه فراشگر می آید و به معنی بازسازی هست مضمون تمام طرخ های فرش ایرانی از پلان باغ ایرانی گرفته شده به طور مثال فرش واگنر که هم اکنون در موزه گلاسکو قرار دارد از نظر پلان کمی به باغ فرح آباد و همچنین به پلان قسمت شمالی باغ دولت آباد شباهت دارداما به صورت کلی نقشه فرش ایرانی به شش دسته زیر تقسیم که به اختصار توضیح داده میشود

1- نقشه های پیچازی یا شطرنجی که بیانگر پلان های بدیع باغ ایرانی است

2- نقشه های قابی  که در هر کدام از قاب ها یک عنصر مانند گل سبزه و... وجود دارد که بیانگر همان کرت های باغ ایرانی میباشد

3- فرش های ترنج دار که 80درصد فرش ها از این نوع هستند ترنج وسط بیانگر همان آبنما و حوض وسط باغ ایرانی میباشد

4- فرش های گل افشان که خود این فرش ها به دو دسته تقسم میشوند

الف:دارای طرح ونقش گل وگیاه حقیقی درسطح فرش میباشند که این نوع کمیاب میباشد

ب:دارای طرح ونقش گل و گیاه خبالی میباشند که شاخ وبرگ زیادی دارد

5- فرش هایی که تصاویر شکار را نشان میدهند

6- فرش هایی که دروازه بهشت نامیده میشوند ومعمولا نقش یک گل با شاخ و برگ های زیاد است که معمولا برای سجاده ها استفاده میشود

حاشیه های فرش ایرانی بیانگر دیواره های باغ میباشد و معمولا 7 ردیف در کنار هم قرار دارند

واژه های اومانیسم مدرنیته و بورژوازی

 بی تردید هیچ کس ( حداقل در ظاهر ) مخالف حفظ کرامت وجودی و غیرت نفس انسانی و محبت ومودت و مهر میان آدمیان نیست . هر فرد با وجدان ومتعهدی نمی خواهد که دیگری را وسیله ای برای رسیدن به اهداف خود قرار دهد ، یا خود این گونه مورد سوء استفاده قرار گیرد . آدمی ؛ اصالت ، کرامت و حقیقتی دارد که باید فعالیت یافته و شکوفا گردد . بنابراین اگر اومانیسم را به معنای پذیرش کرامت وجودی و معنوی « انسان » فرض کنیم ، تقریباً هیچ کس حداقل در حرف ، مخالف این معنا نخواهد بود .

اما نکته اینجاست که آنچه در دوران جدید غربی پدید آمد و اساساً یک دوره تاریخی چهارصد ، پانصد ساله را در بر می گیرد و تحت عنوان اومانیسم مطرح می گردد ، معنی و ماهیت دیگری دارد . تفکر اومانیستی تفکری خود بنیاد است و مبتنی بر سوپژکتیویه است که لزوماً دیگران را به « ابژه هایی » جهت دخل و تصرف و استثمار و استخدام تبدیل می کند . در واقع در اومانیسم نوعی انکار آشکار مبدأ هستی وجود دارد و می کوشد تا انسان را مالک الرقاب هستی و منشأ و غایت همه چیز معرفی کند . بی تردید هیچکس مخالف این نیست که در حوزه روابط انسانی ، وضع به گونه ای باشد که تکامل و شکوفایی فردیت متعالی آدمی تحقق یابد و هیچ انسانی ، ابزار یا آلت مقاصد دیگری قرار نگیرد ، اما مسئله اینجاست که انسان جز در نسبت قرب با « حق مطلق » و خداوند و یا به تعبیری « حقیقت وجود » به آزادی و فردیت متعالی دست پیدا نمی کند و اومانیسم چون مبتنی بر سوبژکتیویته است ، خواه ناخواه دیگر افراد انسانی و طبیعت و کل عالم را به « ابژه » ای برای دخل و تصرف تبدیل می کند . منتقدان اومانیسم قطع رابطه مابین انسان و حقیقت از طریق « خودبنیادی » (اومانیسم ) را عین دور شدن آدمی از خود و گرفتاری در سراب سرمایه سالاری و نفی و انکار فردیت حقیقتی و متعالی هریک از آدمیان می دانند .

در عرفان نظری در بحث از اسماء الهی این نظر وجود دارد که هر فرد انسانی مظهر اسمی از اسماء الهی و تحت تدبیر و تربیت آن قرار دارد و دقیقاً شکوفایی و تکامل فردی آدمی از طریق تحقق نسبت قرب و انس با اسمی که هر فرد آدمی مظهر آن است تحقق می یابد . باید توجه داشت که این فرد گرایی متعالی واینکه فردی مصداق یک اسم الهی قرار گیرد ؛ به طور ماهوی رودروی با اومانیسم و فرد گرایی بوژروائی قرار دارد . در فردگرایی بورژوائی ، مبنا و محور و دایر مدار هستی انسان خود بنیاد است و این خود بنیادی با غیبت و حذف عالم غیب تلازم کامل دارد . فردگرایی بورژوا فقط در حیطه مقررات حقوقی و برخی وجوه سیاسی فردیت انسان ها را آن هم بر مبنای عالم خود بنیادی به رسمیت می شناسد و افق آرمان گرایانه آن در حد آرمان گرایی بورژوائی ( سودجویی ، مال دوستی ، سوداگری ) خلاصه می گردد ، حال آن که در قلمرو تفکر ترانس مدرن و حکمت معنوی فردیت آدمی به گونه ای متعالی رشد می یابد و به معنای واقعی کلمه ، ظرفیت ها وقابلیت های تکاملی آدمی از قوه به فعل در می آید .

تفکر اومانیستی به این دلیل که « فرد » را « سوبژه » و دیگران را « ابژه » می داند ، خواه ناخواه جوهر استثمار گرایانه و ابزاری نسبت به طبیعت و همچنین دیگر انسانها پیدا می کند . در چنین عالمی ، افرادی که از طریق خلوت گزینی یا تفکر جدی یا مبارزات آرمان خواهانه خواستار شکوفایی فردیت باطنی خود هستند ، یا به شدت تحت فشار قرار می گیرند و یا کاملاً منزوی می گردند . واقعیت این است که اومانیسم به عنوان مظهر اسم نفس اماره ذاتاً ماهیتی بورژوایی ، سوداگر و استثمارگرانه دارد و به دلیل حاکمیت سرمایه سالاری دقیقا مانع رشد و باروری فردیت متعالی آدمیان می گردد .

در پیش گفتیم که اومانیسم ، ماهیتی بورژوائی دارد . حالا به تعریف اصطلاح بورژوائی می پردازیم . بورژوائی در لغت کلمه « بورژ» به معنای « شهرنشین » گرفته شده و ریشه تاریخی آن به قرون 11و 12 به بعد در اروپای غربی برمی گردد که طبقه بازرگان متمول و صنعتگران و صاحبان مانوفاکتورها تدریجاً در شهرها مستقرشده و قدرت یافتند و درمقطعی در قرون 16و17 به ایجاد حکومت های مطلقه و محدودیت قدرت اشراف کمک بسیار نمودند . در « جامعه شناسی طبقات اجتماعی » بورژواها شامل کارخانه داران ، صاحبان صنایع عمده ، تجار بسیار متمول ، بانک داران بزرگ و اساساً طبقات استثمارگر جامعه می شوند . در این معنا ، تعریف بورژوائی در ماهیت طبقاتی آن خلاصه می گردد .

اما به نظر نگارنده ، « بورژوا » چیزی نیست مگر صورت مثالی انسان عصر جدید و در واقع فقط شامل یک طبقه اجتماعی نمی گردد؛ بلکه صورت مثالی انسان عهد مدرنیته است که همه طبقات اجتماعی از سرمایه داران ، کارگران ، طبقات میانی جامعه و حتی روستاییان ، تاحدی از جهاتی حامل روح کلی این صورت مثالی هستند ، کاراکتر تیپیک typic این « انسان بورژوا » را می توان باخصایصی چنین برشمرد : سودگرایی و سوداگری و حرص و آز مبتنی بر نفس اماره و خود بنیادی . شاید بتوان گفت که با این تعریف انسان بورژوا درهمه دوره ها حضور داشته است زیرا که در هر دوره ای عده ای طماع ، سودجو و مال دوست و ....... وجود داشته اند ، البته این سخن درست است ،اما نکته اینجاست که تنها در دوره مدرنیته است که این صورت مثالی دایرمدار عالم قرار می گیرد و در هنر و ادبیات و سینما و علم جدید و فلسفه و ...... ظاهر می گردد . در واقع انسان بورژوا صورت مثالی همه انسانهای عهد مدرن است و صرفاً اختصاص به یک طبقه اجتماعی ندارد ، بلکه صورت مثالی انسان عصر جدید است . در اومانیسم ، همین انسان است که دایر مدار عالم قرار می گیرد و اومانیسم درواقع به معنای اصالت انسان بورژوا است . به عبارت دیگر انسان بورژوا صورت مثالی همه افراد انسانی است که در ذیل اسم نفس اماره زندگی می کنند .

برای صورت مثالی انسان بورژوا ( که باز هم تاکید می کنیم با مفهوم طبقاتی بورژوا در جامعه شناسی سیاسی فرق دارد ) چند خصیصه را می توان فهرست وار برشمرد:

1-سود محوری

2-کمّی اندیشی و محاسبه گری

3- تکیه بر عقل به معنای راسیون

4-داشتن جوهر استثمارگری و شیئی و ابزاری دیدن دیگران

5-گرفتاری در از خودبیگانگی که ریشه در خودبنیادی و بُعد از حقیقت دارد .

6-تلاش و تکاپوی بسیار در جهت کشف و اختراع امکانات و راههای جدید جهت سیطره برعالم و آدم

7-بی اعتقادی به عالم غیب و یا کم اعتقادی در نسبت با حقایق غیبی

8-سرمایه سالار بودن به این معنا که همه چیز را بر مبنای پول و سرمایه و سودجویی مورد محاسبه و ارزش گذاری قرار می دهد .

9- ترکیبی از ولع انباشت سرمایه و حرص و آز مصرف بی حد و حصر

صورت مثالی انسان بورژوا در تک تک آدمیانی که در فضای عصر جدید نفس می کشند منتشر گردیده است و همه افراد یک جامعه اومانیستی اعم از کارگر و بازرگان و کارخانه دار و .... با نسبت های مختلف تجلی بخش این ماهیت بورژوای مثالی هستند . 

 

با برداشت هایی از م-منفرد